من عاشق جانبازم،از عشق نپرهیزم/من مست سر اندازم،از عربده نگریزم
گویند رفیقانم از عشق نپرهیزی؟/از عشق بپرهیزم،پس با چه در آمیزم؟
ز تو هر صباح عیدی
ز تو هر شب ست قدری
نه چو قدر عامیانه
که شبی بود مقدر
مولانا
نه شکوفهای، نه برگی، نه ثمر، نه سایه دارم
همه حیرتم که دهقان، به چه کار کشت ما را
ذوقی اردستانی
اخرین جمعه ی امسال هم غروب شد ...
گوشم شنید قصه ی ایمان و مست شد
کو قِسم چشم؟ صورتِ ایمانم آرزوست!
اللهم عجل لولیک الفرج
و اٌجعنا من اعوانهِ و انصاره
و المستشهدین بین یدیه
قطعه ای از تکنوازی و آواز شادروان استاد جلیل شهناز در بیات اصفهان
تصنیف : من عاشق جانبازم ، شعر : حضرتِ مولانا
(تاریخ اجرا : 1340/04/27)
هم چنین التفات کنید به :
نیست کسی کز تو پرآشوب نیست
این همه هم خوب شدن خوب نیست
جور و جفا کن تو حبیب منی
مهر و وفا شیوه ی محبوب نیست
از تهی سرشار،
جویبارِ لحظهها جاریست.
چون سبوی تشنه کاندر خواب بیند آب، واندر آب بیند سنگ،
دوستان و دشمنان را میشناسم من.
زندگی را دوست میدارم؛
مرگ را دشمن
وای امّا –با که باید گفت این؟- من دوستی دارم
که به دشمن خواهم از او التجا بردن.
جویبارِ لحظهها جاری.
م.امید
(شادروان مهدی اخوان ثالث)
هم چنین التفات کنید به :
از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم؟
شیخ اجل سعدی
همچنین التفات کنید به :
من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را به رسوایی نیآویزم
بر بلند کاج خشک کوچه بن بست
گر بدینسان زیست باید پاک
من چه ناپاکم اگر نه نشانم از ایمان خود، چون کوه
یادگاری جاودانه ، برتر از بی بقای خاک
احمد شاملو
ای مرغ سحر! چو این شب تار/بگذاشت ز سر، سیاهکاری
وز نفحه روحبخش اسحار/رفت از سر خفتگان خماری
بگشود گره ز زلف زرتار/محبوبه نیلگون عماری
یزدان به کمال شد پدیدار/واهریمن زشتخو حصاری
یادآر ز شمع مرده، یادآر!
علامه میرزا علی اکبر دهخدا
خشت زیر سر و در طارم هفت اختر پای
دست قدرت نگر و منصب صاحب جاهی
حضرتِ حافظِ جان
همچنین التفات کنید به :
ناز پرورده تنعم نبرد راه بدوست
عاشقی شیوه ی رندان بلاکش باشد
حضرتِ حافظِ جان
همچنین التفات کنید به :