در مقام طلب

۴۸ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی/چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی؟!

من عاشق جانبازم،از عشق نپرهیزم/من مست سر اندازم،از عربده نگریزم

گویند رفیقانم از عشق نپرهیزی؟/از عشق بپرهیزم،پس با چه در آمیزم؟

ز تو هر صباح عیدی

ز تو هر شب ست قدری

نه چو قدر عامیانه

که شبی بود مقدر


مولانا


عید نمی دهد فرح

بی نظرِ هلال تو


مولانا

موج این بار چنان کشتی طاقت بشکست
که عجب دارم اگر تخته به ساحل برسد

سعدی

نه شکوفه‌ای، نه برگی، نه ثمر، نه سایه دارم

همه حیرتم که دهقان، به چه کار کشت ما را


ذوقی اردستانی

اخرین جمعه ی امسال هم غروب شد ...


گوشم شنید قصه ی ایمان و مست شد

کو قِسم چشم؟ صورتِ ایمانم آرزوست!


اللهم عجل لولیک الفرج

و اٌجعنا من اعوانهِ و انصاره

و المستشهدین بین یدیه

 

 

قطعه ای از تکنوازی و آواز شادروان استاد جلیل شهناز در بیات اصفهان

تصنیف : من عاشق جانبازم ، شعر : حضرتِ مولانا

(تاریخ اجرا : 1340/04/27)

 

هم چنین التفات کنید به :

من عاشق جانبازم ، از عشق نپرهیزم

در صدر محبتت نشاندیم

زان پیش که حرف لا نبودست


عطار

حتی اگر نباشی ، می آفرینمت 
چونانکه التهاب بیابان سراب را

شادروان قیصر امین پور

در حسرت یک نعره ی مستانه بمردیم ...

ویران شوی ای شهر ! که میخانه نداری !

خدا نیاورد آن روز را

اصلن پرنده مرده باشد

دلتنگی درختش را نبیند


فریادرس

نیست کسی کز تو پرآشوب نیست

این همه هم خوب شدن خوب نیست

جور و جفا کن تو حبیب منی

مهر و وفا شیوه ی محبوب نیست

دست از طلب ندارم, [۲۲.۰۲.۱۷ ۰۶:۱۹]
دستم را لای موهایم بردم...

دست از طلب ندارم, [۲۲.۰۲.۱۷ ۰۶:۱۹]
خودم را سخت در آغوش گرفتم!

دست از طلب ندارم, [۲۲.۰۲.۱۷ ۰۶:۱۹]
بس است دیگر!

دست از طلب ندارم, [۲۲.۰۲.۱۷ ۰۶:۲۰]
خسته ام کردی!

دست از طلب ندارم, [۲۲.۰۲.۱۷ ۰۶:۲۰]
تا کی کارهایت را من انجام دهم؟!

از تهی سرشار،

جویبارِ لحظه‌ها جاری‌ست.

چون سبوی تشنه کاندر خواب بیند آب، واندر آب بیند سنگ،

دوستان و دشمنان را می‌شناسم من.

زندگی را دوست می‌دارم؛

مرگ را دشمن

وای امّا –با که باید گفت این؟- من دوستی دارم

که به دشمن خواهم از او التجا بردن.

جویبارِ لحظه‌ها جاری.


م.امید

(شادروان مهدی اخوان ثالث)



هم چنین التفات کنید به :

چون دوست دشمن است

از دشمنان برند شکایت به دوستان

چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم؟


شیخ اجل سعدی


همچنین التفات کنید به :

چون سبوی تشنه

من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را به رسوایی نیآویزم

بر بلند کاج خشک کوچه بن بست

گر بدینسان زیست باید پاک

من چه ناپاکم اگر نه نشانم از ایمان خود، چون کوه

یادگاری جاودانه ، برتر از بی بقای خاک

احمد شاملو

ای مرغ سحر! چو این شب تار/بگذاشت ز سر، سیاه‌کاری

وز نفحه روح‌بخش اسحار/رفت از سر خفتگان خماری

بگشود گره ز زلف زرتار/محبوبه نیلگون عماری

یزدان به کمال شد پدیدار/واهریمن زشت‌خو حصاری

یادآر ز شمع مرده، یادآر!


علامه میرزا علی اکبر دهخدا

خشت زیر سر و در طارم هفت اختر پای

دست قدرت نگر و منصب صاحب جاهی



حضرتِ حافظِ جان


همچنین التفات کنید به :

ناز پرورده تنعم

در مصطبه عشق

ناز پرورده تنعم نبرد راه بدوست

عاشقی شیوه ی رندان بلاکش باشد



حضرتِ حافظِ جان


همچنین التفات کنید به :

خشت زیر سر و در طارم هفت اختر پای

در مصطبه عشق