در مقام طلب

۲۳ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

روح پدرم شاد که می‌گفت به استاد

فرزند مرا عشق بیاموز و دگر هیچ

ملک الشعراء بهار

نمی‌دانم که دردم را سبب چیست؟

همی دانم که درمانم تویی بس

مراغه‌ای

گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید

گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم

حافظ

گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق

ساکن شود؛ بدیدم و مشتاق‌تر شدم

سعدی

بندگان را نبود جز غم آزادی و من

پادشاهی کنم آر بنده "خویشت" خوانی

سعدی

آزرده دل از کوی تو رفتیم و نگفتی

کی بود؟ کجا رفت؟ چرا بود؟ چرا نیست؟

عید رخسار تو کو؟ تا عاشقان

در وفایت، جان خود قربان کنند

حافظ


ای کاروانِ عمر که بیهوده می‌روی

بس کن که خاطرم ز صدای جرس گرفت

علی اشتری

اگر پند خردمندان به شیرینی نیاموزی

فلک آن پند را روزی، به تلخی‌ات بیاموزد

صائب

روز اول که به استاد سپردند مرا / دیگران را خِرَد آموخت مرا مجنون کرد

یاد آور لحظه‌های دردند عمو / شبهای اسیری‌ام، چه سردند عمو

دیشب سر نی، فقط سرت را دیدم / آغوش تو را چه‌کار کردند عمو؟

جواد منفرد

یاد رخسار تو را در دل، نهان داریم ما / در دل دوزخ، بهشت جاودان داریم ما

صائب

باید خدا هم با خودش روراست باشد / وقتی که می داند خدای هیچ کس نیست

نجمه زارع

دو خط موازی رسیدن ندارند / دو خط موازی فقط هم مسیرند

گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد / گفتا خموش حافظ، کاین غُصه هم سر آید

حافظ


یوسف ترین شدی و سر کوچه آمدی / ما بی کلاف نیز خریدارتر شدیم

کاری نمی کنیم ولی مُزد می دهی / هربار کآمدیم بدهکارتر شدیم


تبر به دوش به دنبال خویش می گردم / که بشکنم مگر این "لات" بی سر و پا را


در چشم دیگران منشین در کنار من / ما را در این مقایسه بی آبرو مکن

حافظ


دور شو از برم ای زاهد و بیهوده مگوی / من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم

حافظ

مَبَر از پینه‌ی پیشانی من / گمان بر رتبه‌ی عرفانی من

ز خاطر بردن ذکر سجود است / دلیل سجده‌ی طولانی من