در مقام طلب

علت عاشق ز علتها جداست / عشق اصطرلاب اسرار خداست‌‌

عاشقی گر زین سر و گر ز ان سر است / عاقبت ما را بدان سر رهبر است‌‌

هر چه گویم عشق را شرح و بیان / چون به عشق آیم خجل گردم از آن‌‌

گر چه تفسیر زبان روشن‌‌گر است / لیک عشق بی‌‌زبان روشن‌‌تر است‌‌

چون قلم اندر نوشتن می‌‌شتافت / چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت‌‌

عقل در شرحش چو خر در گل بخفت / شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت‌‌

آفتاب آمد دلیل آفتاب / گر دلیلت باید از وی رو متاب‌‌

من چه گویم یک رگم هشیار نیست / شرح آن یاری که او را یار نیست‌‌

شرح این هجران و این خون جگر / این زمان بگذار تا وقت دگر

صوفی ابن الوقت باشد ای رفیق / نیست فردا گفتن از شرط طریق‌‌

خوشتر آن باشد که سر دلبران / گفته آید در حدیث دیگران‌‌



مولانا

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">