دوش آمد پیل ما را باز هندستان به یاد/پرده میدرید شب او از جنون تا بامداد
دوش ساغرهای ساقی جمله مالامال بود/ای که تا روز قیامت عمر ما چون دوش باد
بادهها در جوش از او و عقلها بیهوش از او/جزو و کل و خار و گل از روی خوبش شاد باد
بانگ نوشانوش مستان تا فلک بررفته بود/بر کف ما باده بود و در سر ما بود باد
عمر را از سر بگیرید ای مسلمانان که یار/نیستان را هست کرد و عاشقان را داد داد
مولانا