در کار جهان هیچکس ابهام ندارد
تنها غم عشق ست که فرجام ندارد
ما سوخته ها طعمه ی همواره ی عشقیم
این آتش کهنه٬ هوس خام ندارد
بگذار که با یاد تو غافل شود از تو
این مرغک وحشی خبر از بام ندارد
هرچند پریشان٬ ولی آسوده ترینم
دیوانه ٬ غم گردش ایام ندارد
ماییم و غمی کهنه تر از روز نخستین
تا سلسله ی درد سرانجام ندارد
سیروس عبدی