در مقام طلب

به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل / که گر مراد نیابم ، به قدر وسع بکوشم


شیخ اجل سعدی

اللیل و الخیل و البیداء تعرفنی / و السیف و الرمح و القرطاس و القلم


المتنبی البغدادی

ای بسا هندو و ترک هم زبان / ای بسا دو ترک چون بیگانگان


مولانا

چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست

سخن شناس نه ای دلبرا ، خطا اینجاست


حضرت حافظ جان

گناه ار چه نبود اختیار ما حافظ ...

تو در طریق ادب کوش و گو گناه من است

آتش در زیر خاکستر کماکان آتش است

برقی از چشم تو در خاکسترم جا مانده است

شرح آن گر من بگویم بر دوام

صد قیامت بگذرد وآن نا تمام


مولانا

در صدر محبت ات نشاندیم

ز آن پیش که حرف لا نبودست


عطار

ساعتی   میزان   اینی ،  ساعتی   میزان   آن

یک نفس میزان خود شو ، تاشوی موزون خویش


مولوی

هواخواه توام جانا و می‌دانم که می‌دانی

که هم نادیده می‌بینی و هم ننوشته می‌خوانی !

ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست

آنچه آغاز ندارد ؛ نپذیرد انجام !


حضرت حافظ جان

یاران به موافقت چو دیدار کنید، / باید که زِ دوست یاد بسیار کنید؛

چون بادهٔ خوشگوار نوشید به هم، / نوبت چو به ما رسد نگونسار کنید.


خیام

همه چیز آرام است

دل من استثناست

حرفهای ما هنوز ناتمام...

تا نگاه می کنی

وقت رفتن است

بازهم همان حکایت همیشگی!

پیش از آنکه با خبر شوی

لحظه ی عظیمت تو ناگزیر می شود

ای دریغ و حسرت همیشگی...

ناگهان

چقدر زود

دیر می شود!


قیصر امین پور

ناز را میکشیم

آه را می کشیم

انتظار را می کشیم

فریاد را می کشیم

درد را می کشیم

ولی بعد از این همه سال

آنقدر نقاش خوبی نشده ایم

که بتوانیم دست بکشیم

نیمی از جان مرا بردی محبت داشتی

خدایـا!

طاقت ِ من را با طاق ِ آسمانت

اشتباه گرفته ای...

این پیمانه ، سال هاست

کـه پـُر شده...

حرفهای ما هنوز ناتمام...

تا نگاه می کنی

وقت رفتن است

بازهم همان حکایت همیشگی!

پیش از آنکه با خبر شوی

لحظه ی عظیمت تو ناگزیر می شود

ای دریغ و حسرت همیشگی...

ناگهان

چقدر زود

دیر می شود!


قیصر امین پور

یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود

ای نشسته صف اول! نکنی خود را گم
پی اقدام تو هستند هنوز این مردم

چند روزی تو مقامی به امانت داری
منصبت را نکند طعمه خود پنداری*

راه می جویی اگر، شیوه مولاست دلیل
قصه آهن تفتیده و دستان عقیل

حرف تبعیض در آیین علی هرگز نیست
آهن سرخ گواه است خط قرمز نیست

پلک بر هم مگذارید که فرصت رفته ست
 پلک بر هم زدنی فرصت خدمت رفته ست


میلاد عرفان‌پور



* بخشی از نامه پنجم نهج البلاغه (که حضرت علی علیه السلام به اشعث بن قیس عامل آذربایجان‏ نوشت): وَ إِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَةٍ وَ لَکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانَة... حکمرانى براى تو طعمه نیست، بلکه امانتى است بر عهده‏ات...



اشعار چهارگانه
که قبل از اقامه نماز عید فطر در مصلای تهران
توسط دکتر میثم مطیعی خوانده شدند: