وَلَقَد ذَکَرتُک وَالرماحُ نواهل / مِنّی و بیض الهند تَقطُرُ مِن دَمی
تو را یاد آوردم؛ آنگاه که نیزهها، از خون من سیراب بودند / و از شمشیرهای هندی، خون من میچکید.
فـَوَدُدت تقبیل السُیوُف لَانَها / لَمِعَتْ کَبارِقِ ثَغْرِکَ الُمتَبَسِّمِ
سپس خواستم شمشیرها را ببوسم، چراکه ... / میدرخشید، همچون درخشش دندانهای تو، آنگاه که میخندی.
عنترة بن شداد بن قراد العبسی