در مقام طلب

۳ مطلب در دی ۱۳۹۹ ثبت شده است

بِذاک جَرَی شرطُ الهوی بینَ اهلِهِ
و طائفةٌ، بالعهدِ اوفَت فوفّت

 

شرط عشق در میان عاشقان چنین رفته است
طایفه ای که به عهد خود وفا کردند، معشوق نیز به عهد آنان وفا نمود.

 

ابن فارض

دل و دین و عقل و هوشم همه را بر آب دادی

ز کدام باده ساقی به من خراب دادی

 

چه دل و چه دین و ایمان همه گشت رخنه رخنه

مژه‌های شوخ خود را چو به غمزه آب دادی

 

دل عالمی ز جا شد چو نقاب بر گشودی

دو جهان به هم بر آمد چو به زلف تاب دادی

 

در خرمی گشودی چو جمال خود نمودی

ره درد و غم ببستی چو شراب ناب دادی

 

ز دو چشم نیم مستت میناب عاشقان را

ز لب و جوی جبینت شکر و گلاب دادی

 

همه کس نصیب خود را برد از زکات حسنت

به من فقیر و مسکین غم بی‌حساب دادی

 

همه سرخوش از وصالت من و حسرت و خیالت

همه را شراب دادی و مرا سراب دادی

 

ز لب شکر فروشت دل فیض خواست کامی

نه اجابتی نمودی نه مرا جواب دادی

 

فیض کاشانی

و من نکد  الدنیا على الحر أن یرى‏

عدوّا له ما من صداقته بدّ

(متنبی)