ما رند و خراباتی و دیوانه و مستیم | پوشیده چه گوییم همینیم که هستیم | |
زان باده که در روز ازل قسمت ما شد | پیداست که تا شام ابد سرخوش و مستیم | |
دوشینه شکستیم به یک توبه دوصد جام | امروز به یک جام دوصد توبه شکستیم | |
یکباره ز هر سلسله پیوند بریدیم | دل تا که به زنجیر سر زلف تو بستیم | |
نگذشته ز سر پا به ره عشق نهادیم | برخاسته از جان به غم یار نشستیم | |
در نقطهٔ وحدت سر تسلیم نهادیم | و از دایرهٔ کثرت موهوم برستیم |