در مقام طلب

گفت ای ناصح خمش کن چند چند/پند کم ده زانک بس سختست بند

سخت‌تر شد بند من از پند تو/عشق را نشناخت دانشمند تو

آن طرف که عشق می‌افزود درد/بوحنیفه و شافعی درسی نکرد

تو مکن تهدید از کشتن که من/تشنهٔ زارم به خون خویشتن

عاشقان را هر زمانی مردنیست/مردن عشاق خود یک نوع نیست

گر بریزد خون من آن دوست‌رو/پای‌کوبان جان برافشانم برو

آزمودم مرگ من در زندگیست/چون رهم زین زندگی پایندگیست

اقتلونی اقتلونی یا ثقات/ان فی قتلی حیاتا فی حیات

یا منیر الخد یا روح البقا/اجتذب روحی وجد لی باللقا

پارسی گو گرچه تازی خوشترست/عشق را خود صد زبان دیگرست

بس کنم دلبر در آمد در خطاب/گوش شو والله اعلم بالصواب

چونک عاشق توبه کرد اکنون بترس/کو چو عیاران کند بر دار درس

گرچه این عاشق بخارا می‌رود/نه به درس و نه به استا می‌رود

عاشقان را شد مدرس حسن دوست/دفتر و درس و سبقشان روی اوست

خامشند و نعرهٔ تکرارشان/می‌رود تا عرش و تخت یارشان

سلسلهٔ این قوم جعد مشکبار/مسلهٔ دورست لیکن دور یار

هرکه درخلوت ببینش یافت راه/او ز دانشها نجوید دستگاه

مولانا


نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">